بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَامًا
و کسانیاند که میگویند پروردگارا به ما از همسران و فرزندانمان آن ده که مایه روشنى چشمان [ما] باشد و ما را پیشواى پرهیزگاران گردان
فرقان آیه 74
ابویزید بسطامی را پرسیدند؛ که این پایگاه به دعای مادر یافتی این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟ گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.
به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم. بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.
برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت: الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان.
بستان العارفین
منبع:روزنامه خراسان
شکر می کنم خدارو برای نعمت بزرگ جوانی
ولادت حضرت علی اکبر حسین
روز جوان مبارک
این جان حسین است و نبی ،لولو لولاک
این دلبر زهرا بود و زاده ی لیلاست
دارد ز محمد نسب و منطق و ادراک
شعر: سعید میری
شیخ علی طنطاوی رحمه الله میگوید:
هنگامی که در سوریه شغل قضاوت را برعهده داشتم، باری با گروهی از دوستان به قصد این که شب را نزد یکی از دوستان بگذرانیم، پیش وی رفتیم. در آنجا احساس نفستنگی و اختناق شدیدی به من دست داد. از دوستان اجازهی برگشت گرفتم. اصرار کردند که شب را با آنها بگذرانم. اما نتوانستم و گفتم: میخواهم پیادهروی کنم و هوای پاکی استنشاق نمایم. به تنهایی از آنجا خارج شدم و در تاریکی شب به راه افتادم. در حالی که میرفتم ناگهان صدای گریه و زاری شخصی را که داشت از پشت تپه میآمد، شنیدم. نگاه کردم، دیدم زنی است که آثار فقر بر او هویدا بود؛ با سوز دل میگریست و خدا را میخواند. نزدیک رفتم و گفتم: خواهرم! چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟ گفت: شوهرم مردی سنگدل و ظالم است؛ مرا از خانه بیرون رانده و پسرانم را از من گرفته و قسم خورده که آنها را یک روز هم به تو نشان نمیدهم و من کسی را ندارم و جایی هم ندارم که بروم. به او گفتم: چرا پیش قاضی شکایت نمیکنی؟ زیاد گریست و گفت: چگونه زنی مثل من میتواند به قاضی برسد.
شیخ در حالی که دیدگانش پر اشک شده بود، میگوید: زن این را میگفت و نمیدانست که خداوند قاضی را به طرف او کشانده است.
ای کسی که احساس تنگی میکنی و میپنداری که دنیا به پیشت تار شده است، فقط دستانت را به سوی آسمان بلند کن و نگو: چگونه حل میشود؟! بلکه تضرع و زاری کن پیش کسی که صدای راه رفتن مورچه را هم میشنود و او تو را هم جواب میدهد.
آیا آن خدای لطیفی که به ما نزدیک است، نمیگوید:«اُدْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ»؛ مرا بخوانید تا شما را استجابت کنم.
با تشکر از برادر زبیر حسین پور
مرحوم شیخ صدوق در کتاب امالی خویش روایت نابی از حضرت صادق علیه السلام نقل میکند:
«مردی در زمانهای خیلی دوردر روزگار بنی اسرائیل دعا میکرد و یک خواسته بیشتر از پروردگار عالم نداشت و آن فرزند پسر میخواست، سی و سه سال شب و روز، در حال ایستاده و نشسته دعا میکرد، ولی جوابی نشنید، او بعد از سی و سه سال به پروردگار عالم گفت: آیا من خیلی از تو دور هستم که صدای من را نمیشنوی؟ یا تو به من نزدیک هستی و صدایم را میشنوی، اما بنا نداری جواب من را بدهی.
خداوند فرشته ای را مأمور کرد در حالت رویا و خواب علت را به او بگوید، فرشته در عالم رویا به اوگفت تو خدا را صدا میزنی خدا هم صدایت را میشنود اما جوابت را نمیدهد چون دارای سه عیب هستی:
عیب اول: خدا را میخوانی اما با زبان بیادبانه و بیتربیت است، با زبانی که دشنامگو به مردم و خانواده است، صدایت را میشنوم ولی لیاقت جواب در تو نمیبینم. بسیاری مطیع فرمان من نیستند و من را قبول ندارند من هم جواب ایشان را نمیدهم، بنابراین معلوم میشود اگر مانعی وجود نداشته باشد پاسخ پروردگار قطعی است وقتی که شرایط آماده باشد.
از خدا جوییم توفیق ادب *** بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد *** بلکه آتش در همه آفاق زد 2
باادب باش که سرمایه ی خوبان ادب است***آیه آیه همه جا سوره ی قرآن ادب است
آن که هرمشکلی ازوی شودآسان ادب است ***آیه آیه همه جا سوره ی قرآب ادب است 3
مردی کنار بیراهه ای ایستاده بود. ابلیس را دید که با انواع طنابها به دوش در گذر است. کنجکاو شد
و پرسید: ای ابلیس، این طنابها برای چیست؟
جواب داد: برای اسارت آدمیزاد. طنابهای نازک برای افراد ضعیف النفس و سست ایمان، طناب های کلفت هم برای آنانی که دیر وسوسه می شوند.
سپس از کیسه ای طناب های پاره شده را بیرون ریخت
و گفت: اینها را هم انسان های با ایمان که راضی به رضای خدایند و اعتماد به نفس داشتند، پاره کرده اند و اسارت را نپذیرفتند.
مرد گفت: طناب من کدام است ؟
ابلیس گفت: اگر کمکم کنی که این ریسمان های پاره را گره زنم، خطای تو را به حساب دیگران می گذارم.
مرد قبول کرد.
ابلیس خنده کنان گفت: عجب، پس با این ریسمان های پاره هم می شود انسان هایی چون تو را به بندگی گرفت!
بسم الله الرحمن الرحیم
رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ
پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردى، (از راه حق) منحرف مگردان! و از سوى خود، رحمتى بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده اى.
آل عمران آیه 8
منبع:http://www.pandamoz.com/2005/01/post58.html